سلام حضرت خورشید بی سر، آقا جان

سلام ظهر عطش،شوق پرپر آقا جان

چه حاجت است به پیشانی تو سنگ زدن

نمیبرند مگر از شما سر ،آقا جان؟

و چشمهای تو دیشب چقدر بارید ند

کجاست دست علمدار لشکر، آقا جان ؟

قصیده های جهان تا همیشه دلتنگند

برای قاسم و عباس و اکبر،آقا جان

و بغض کرده نگاهم غریبیت را باز

سلام بر تو وبر داغ اصغر، آقا جان

 میثم ابراهیمی


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد