عضو هیات امنای آستان حضرت فاطمه معصومه (س)  گفت: فردي كه در راه رسيدن به علم قدم بر می‌دارد در راه شهدا حركت می‌کند و تداوم راه شهدا كمتر از مقام شهادت نيست.
به گزارش اداره روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی همدان حجت الاسلام مهدي شاهرودي عضو هیات امنا آستان حضرت فاطمه معصومه (س) در مراسم بزرگداشت پنجین سالگشت تدیفن پنج شهيد گمنام دانشگاه آزاد اسلامی همدان گفت: شهدا داراي حيات معنوي هستند.
وی با اشاره به اين كه بر اساس آيات قرآن شهدا زنده‌اند، گفت: فردي كه در راه رسيدن به علم قدم بر می‌دارد، در راه شهدا حركت می‌کند و تداوم راه شهدا كمتر از مقام شهادت نيست.
شاهرودی با اشاره به اينكه 788 بار در خصوص كسب معرفت در زندگي در قرآن به مسلمانان تذكر داده شده است، عنوان كرد: رئيس موزه جنگ فرانسه در بازديد از منطقه عملياتي شلمچه ابراز می‌کند كه همه مناطق جنگي را در جهان دیده‌ام اما اين مكان حال و هوايي ديگري دارد و خود با پاي پياده در آن قدم می‌گذارد.
وي تاکید کرد: ایثارگری‌های زيادي براي حفظ انقلاب اسلامي انجام شده و بايد همه ی آحاد مردم جامعه در حفظ آن كوشا باشند.
حجت الاسلام شاهرودي بیان داشت: اگر فردي فطرت پاكي داشته باشد، خداوند او را هدايت می‌کند و امام رضا (ع) نيز در گذر خود از منطقه شلمچه بر به شهادت رسيدن تعدادي از دوستان خود در اين منطقه صحه می‌گذارد.
عضو هیات امنای آستان حضرت فاطمه معصومه (س) با اشاره به علت تفاوت شهداي گمنام با ديگر شهدا، اظهار داشت: همه شهداي گمنام را متعلق به خود و خانواده خويش می‌پندارند.
حجت الاسلام شاهرودي اذعان داشت: در غدير خم بار ديگر ولايت اميرالمومنين به مردم تذكر داده شد و اين در حالي ا ست كه در ديگر وقايع قبل از اين رويداد نيز پيامبر برلزوم پذيرش وصي بودن او پس از خودش تاكيد داشتند.
عضو هیات امنای آستان حضرت فاطمه معصومه (س) با تاكيد بر اينكه يكي از منابع چهار گانه اهل سنت در خصوص مناقب امير المومنين (ع) نگاشته شده است، اظهار داشت: نقش نام حضرت علي (ع) را می‌توان در شب چهاردهم هر ماه بر روي كره ماه ديد و بر واقعيت اين موضوع امام صادق (ع) نيز در حديثي تاكيد دارند.
حجت الاسلام شاهرودي در خصوص جايگاه شهدا گفت: شهدا جايگاه ويژه اي در نزد خداي متعال دارد و هفت پاداش به فردي كه در راه خدا به شهادت برسد داده می‌شود.
وي با اشاره به اين كه توفيق شهادت شامل هر فردی نمی‌شود، اظهار داشت: آمرزش، رفتن به بهشت و جاي گرفتن در كنار مقربان خدا از توفيقات شهادت است.
عضو هیات امنای آستان حضرت فاطمه معصومه (س) با اشاره به اينكه شهدا راه كسب معرفت را با سرعتي غير قابل تصور پيمودند، اظهار داشت: توفيق شهادت را بايد از خداي متعال تقاضا كرد.
شاهرودي عنوان كرد: ثواب فردي كه می‌تواند در ورطه گناه بيفتد، اما از آن به خاطر رضايت خداي متعال می‌گذرد كمتر از شهادت در راه حق نيست.
گفتنی است:در هفتم آبان ماه سال 1387، دانشگاه آزاد اسلامی همدان میزبان 5 کبوتر خونین بال بود که درمیان  شور و اشتیاق  فراوان و در میان استقبال کم نظیر دانشگاهیان و مردم همدان در صحن این واحد دانشگاهی آرام گرفتند. و پس از آن مجموعه مديريتي اين دانشگاه نيز با در نظر گرفتن محل مناسبی براي تدفين اين سربازان گمنام ولي عصر (ع) زمينه را براي ساخت يكي از زيباترين یادمان‌های شهدا در استان همدان فراهم می‌کنند.
يادمان اين شهدا برگرفته از معماري ايراني، اسلامي است که در مساحتي معادل چهار هزار 500 متر مربع به همراه محوطه سازي آن در هفتم آبان ماه سال 1389 و همزمان با آغاز كنگره اميران و هشت هزار شهيد استان همدان طی مراسمي به بهره برداري ‌رسید.
انتخاب هوشمندانه مكان اين يادمان كه در مركز دانشگاه آزاد اسلامی همدان موجب شده نه تنها ميهماناني كه براي شركت در مراسم هاي گوناگون به اين دانشگاه مي آيند ابتدا به اين گلگون كفنان اداي احترام مي كنند، بلكه می‌توان آن را به  مكاني تشبيه كرد كه  عاشقان ودلسوختگان راه شهادت با دور شدن از فضاي پرهياهوي جامعه آن را به پناهگاهي براي  بيان درد دل‌های خود تبديل كرده اند.


نوشته شده در تاريخ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

سعد بن عبداللّه قمي حکايت نمايد:از شهر قم به همراه بعضي دوستان حرکت کرديم، هنگامي که وارد شهر سامراء شديم به سوي منزل مولايم حضرت ابومحمّد امام حسن عسکري صلوات اللّه عليه روانه گشتیم و پس از آن به منزل رسيديم و اجازه ورود گرفتيم، داخل منزل رفتيم.
همين که وارد شديم، ديدم مولايم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و کودکي خردسال را - که چون ستاره مشتري مي درخشيد - روي زانوي خود نشانيده بود.

امام حسن عسکري صلوات اللّه عليه پس از شنيدن سخنان و مسائل ما، اشاره به کودک نمود و اظهار داشت: اي فرزندم! جواب شيعيان خود را بيان کن.
پس ناگهان، آن کودک لب به سخن گشود و تمامي سؤ ال هاي ما را يکي پس ‍ از ديگري جواب کافي داد.
و بعضي سؤال ها را پيش از آن که مطرح کنيم، خود کودک مطرح مي نمود و جواب آن را مي داد، به طوري که همه ما مبهوت و متحيّر گشتيم که اين کودک خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت کافي دارد و با بيان شيوا تمامي سؤ ال هاي ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مي نمايد؟


پس از آن، امام حسن عسگري صلوات اللّه عليه متوجّه من شد و فرمود: اي سعد بن عبداللّه! براي چه از قم به اين جا آمده اي؟عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! چون عشق زيارت و ديدار شما را داشتم، بدين جا آمده ام.
حضرت فرمود: پس بقيّه سؤال هائي را که تهيّه و تنظيم نموده بودي، چه شد؟
پاسخ دادم: آماده و موجود مي باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدي موعود عليه السلام آنچه مي خواهي سؤال کن.
و من بعضي از سؤال هاي باقي مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! تأويل و تفسير کهيعص چيست؟
کودک در حالي که روي زانوي پدر نشسته بود، فرمود: اين حروف، رموز و اخبار غيبي الهي است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکريّا پيغمبر عليه السلام بيان نموده است؛ چون زکريّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامي خمسه طيّبه - پنج تن آل عبا عليهم السلام - را تعليم او نمايد.
لذا جبرئيل عليه السلام نازل شد و آن اسامي مقدّس را به او تعليم داد؛ و هر زمان حضرت زکريّا عليه السلام يادي از آن اسامي: «محمّد، عليّ، فاطمه، حسن، حسين عليهم السلام» مي کرد، هر نوع مشکل و ناراحتي که داشت، حلّ و بر طرف مي گرديد.
امّا هرگاه نام حسين عليه السلام بر زبان جاري مي نمود و به ياد آن حضرت مي افتاد، غم و اندوه فراواني بر او عارض مي شد؛ و افسرده خاطر مي گرديد.
پس روزي اظهار داشت: خداوندا! علّت چيست که هر موقع چهار نفر اوّل را يادآور مي شوم، دلم آرام مي گيرد؛ و چون پنجمين نفر را ياد مي کنم محزون گرديده و در چشمانم اشک حلقه مي زند؟!
خداوند متعال کهيعص را در جواب حضرت زکريّا عليه السلام برايش ‍ فرستاد؛ و تمامي اخبار و جرياناتي را که بر امام حسين عليه السلام مقدّر شده بود، به وسيله آن رموز کلّي برايش بيان نمود:

كهيعص فَالكَافُ اسْمُ كَرْبَلاءَ وَالهَاءُ هَلاكُ العِترَةِ وَاليَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الحُسَيْن وَالعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ

«کاف» يعني؛ کربلاء و حوادث آن، «هاء» اشاره به هلاکت و شهادت اهل بيت سلام اللّه عليهم، «ياء» يزيد - بن معاويه است - که بر امام حسين عليه السلام ظلم نمود، «عين» اشاره به عطش و تشنگي آن حضرت و اصحاب مي باشد؛ و «صاد» صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.

 سپس آن کودک در ادامه فرمايشات گهربارش فرمود: چون حضرت زکريّا عليه السلام اين خبر را - از فرشته الهي يعني؛ جبرئيل امين عليه السلام - دريافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گريه و زاري مي کرد.
و در پايان افزود: حضرت يحيي پيغمبر و امام حسين عليهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگي به دنيا آمدند.
بحارالانوار ج52ص78-88

                                   التماس دعا دارم.یا حسین


نوشته شده در تاريخ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

 نام‌ گذاری‌ امام حسین(ع)

روایت‌های‌ فراوانی‌ كه‌ هم‌ از طریق‌ اهل‌ سنت‌ و هم‌ در منابع‌ شیعه‌ ذكر شده‌،تصریح‌ دارند كه‌ نام‌گذاری‌ این‌ مولود مبارك‌ به‌ وسیله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ كه‌ البته‌ در برخی‌ از آنها چنین‌ آمده‌ كه‌ حضرت‌ فرموده‌اند: این‌ نام‌ گذاری‌ به‌ دستور جبرئیل‌ و در نقل ‌دیگر به‌ دستور خداوند بوده‌ است‌. به‌ چند نمونه‌ توجه‌ كنید: الف‌) «ذخائر العقبی‌» از اسماء بنت‌ عُمیس‌ روایت‌ كرده‌ كه‌ حضرت‌ زهرا(س) فرزندبزرگوارش‌، حسن‌(ع) را به‌ خانه‌ من‌ آورد، درست‌ همین‌ لحظه‌ پیامبر اكرم‌(ص) تشریف ‌آوردند و فرمود: ای‌ اسماء! فرزندم‌ را بیاور امام حسن‌(ع) را در پارچه‌ای‌ زرد رنگ‌ نهاده‌بودم‌ و به‌ حضور مباركش‌ بردم‌، رسول‌ خدا(ص) فرمود: مگر به‌ شما نگفتم‌ كودك‌ را در پارچه‌ زرد رنگ‌ نپیچید. بلافاصله‌ كودك‌ را در پارچه‌ سفیدی‌ گذاشتم‌ و به‌ حضورش‌ بردم‌. رسول‌ خدا(ص) كودك‌ را از من‌ گرفت‌ و در گوش‌ راست‌ او اذان‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌. آن‌ گاه‌ از علی‌(ع) پرسیدند: این‌ فرزند را چه‌ نامیده‌اید؟ علی‌(ع) گفت‌: من‌ بر شما پیشی‌ نمی‌گیرم‌، رسول‌ خدا(ص) فرمود: من‌ هم‌ در نام‌ گذاری‌ او، بر خدا سبقت‌ نمی‌جویم‌. در این‌ هنگام‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: ای‌ محمد! پروردگار سلام‌ می‌رساند و می‌فرماید:موقعیت‌ علی‌ در نزد تو، مانند منزلت‌ هارون‌ به‌ موسی‌ است‌؛ با این‌ تفاوت‌ كه‌ پیامبری‌پس‌ از تو مبعوث‌ نمی‌شود، اسم‌ فرزند را حسن‌ نام‌ گذاری‌ كن‌. پس‌ از یك‌ سال‌ امامحسین(ع) متولد شد. پیامبر اكرم‌(ص) به‌ خانه‌ اسماء آمد و جریان‌ را آن‌ سان‌ كه‌ بیان‌كردیم‌، به‌ وی‌ گفت‌ و قصه‌ نام‌ گذاری‌ را متذكر شد تا آن‌ جا كه‌ «جبرئیل‌» گفت‌: نام‌ این‌كودك‌ را حسین بگذار. مشابه‌ همین‌ حدیث‌ در منابع‌ شیعه‌ ذكر شده‌ است‌. ب‌) مرحوم‌ صدوق‌ با اسناد خودش‌ از امام رضا(ع) و ایشان‌ هم‌ از پدران‌ بزرگوارش‌ از امام زین‌ العابدین‌ از اسماء بنت‌ عمیس‌ روایت‌ كرده‌ كه‌ وقتی‌ امام حسین(ع) به‌ دنیا آمدند رسول‌ خدا(ص) به‌ علی‌(ع) فرمودند: «اسم‌ فرزندت‌ را چه‌ گذاشتی‌؟» علی‌(ع) گفتند: من‌ در نام‌ گذاری‌ او از شما پیشی‌نمی‌گیرم‌... رسول‌ خدا(ص) فرمود: من‌ هم‌ در نام‌ گذاری‌ او از خدا پیشی‌ نمی‌گیرم‌. آن‌ گاه‌جبرئیل‌ فرود آمد و گفت‌: ای‌ محمد خدای‌ علی‌ اعلی‌ به‌ تو سلام‌ می‌رساند و می‌گوید:جایگاه‌ علی‌ نزد تو همانند جایگاه‌ هارون‌ نسبت‌ به‌ موسی‌ است‌ و این‌ فرزند را به‌ اسم ‌فرزند هارون‌ نام‌ گذاری‌ كن‌. رسول‌ خدا(ص) فرمودند: اسم‌ پسر هارون‌ چه‌ بوده‌؟ جبرئیل‌گفت‌: شبیر. رسول‌ خدا(ص) فرمودند: زبان‌ من‌ عربی‌ است‌ و جبرئیل‌ در جواب‌ گفت‌: نام‌ او را حسین بگذار...» البته‌ روایات‌ با این‌ مضمون‌ فراوان‌ نقل‌ شده‌ چه‌ در كتاب‌های‌ اهل‌ سنت‌ و چه ‌شیعه‌، گرچه‌ برخی‌ مطالب‌ دیگر در تعدادی‌ از آن‌ روایات‌ وجود دارد كه‌ قابل‌ بحث ‌می‌باشد، ولی‌ آن‌ چه‌ از مجموع‌ این‌ روایات‌ برمی‌ آید این‌ كه‌ نام‌ گذاری‌ این‌ مولود شریف ‌به‌ وسیله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ و ایشان‌ هم‌ به‌ امر خداوند این‌ كار را انجام‌ داده‌اند. كمتر دیده‌ شده‌ و یا شاید سابقه‌ نداشه‌ باشد كه‌ نام‌ گذاری‌ كسی‌ با این‌ ترتیب‌ و تشریفات‌ خاص‌ و الهی‌ انجام‌ گرفته‌ باشد و این‌ نشان‌ از عظمت‌ و بزرگی‌ این‌ وجود مقدس‌ دارد.
 


نوشته شده در تاريخ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام :

در عجبم از مردمی که:

به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند،

 

و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند.

 

 



نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

نشود زمزمه خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است

... و رازی شگفت در این «عاشورا» ست، که نه مشمول مرور زمان می شود، نه از جلوه و شور آن کاسته می شود، نه از تب و تاب می افتد و نه الهام بخشی آن کمرنگ می گردد .

بازهم فصل عزای حسینی و محرم از راه می رسد; ایام عشق ورزی به خاندان پیامبر، روزهای همدلی با عترت رسول الله، موسم اشک فشانی در سوگ مظهر عزت و افتخار، عزیز خدا و رسول، سیدالشهداعلیه السلام .

بازهم محرم است، فروردین جان ها و بهار ایمان ها، ماه پاسداری از حرمت انسان و حریم قرآن، ماه بیداری وجدان ها، ماه شکفتن شکوفه های عزت و آزادگی، غیرت و مردانگی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی .

محرم که می رسد، جوامع شیعی به عطر عاشورا معطر می شود; دل های عاشقان، بی قرار کربلا می شود، پرچم های سیاه و لباس های مشکی و کتیبه های عاشورایی، نسیم روح بخش حسین بن علی علیهما السلام را در هر کوی و برزن جاری می سازد . نام اباعبدالله علیه السلام و یاد کربلا و عاشورا به یادها می آورد که: «هر روز عاشورا و همه جا کربلاست » .

«دسته های عزاداری » ، گردان های عاشورایی است که به ندای «هل من ناصر» فرزند فاطمه، «لبیک » می گوید .

«مجالس سوگواری » ، پایگاه های نشر و گسترش فرهنگ عاشوراست .

«ذاکران حسینی » ، پیوند دهندگان دل های عاشق به امام حسین علیه السلام اند .

«مبلغان دینی » ، پیام رسانان نهضت کربلا به اقشار جامعه اند .

«بیرق های عزا» ، نشانه اهتزاز عقیده و ایمان بر بام زمانه و تاریخ است .

«اشگ های ماتم » ، شست و شودهنده دل و صفا بخش جان عاشقان است .

«هیئت ها و حسینیه ها» ، مراکز امداد رسانی و پشتیبانی از دلسوختگان اهل بیت و دلباختگان حریت و آزادی است 

«شاعران عاشورایی » ، تغذیه کنندگان روح مشتاق به تعالیم خاندان رسالت اند .

راستی که حسین بن علی علیهما السلام، چراغ هدایت و کشتی نجات و پیشوای حماسه و امام عزت و افتخار است و فریاد عزت بخش و بیداری آفرین او در عاشوراهای زمان و در کربلاهای زمین و در سراسر دنیا که مظلومان آگاه با ستمگران جبار مبارزه می کنند.

دانشگاه حسینی، همواره داوطلب ورود می پذیرد . در این دانشگاه، استاد، «حسین علیه السلام » است و درس، «ایمان » و «ایثار» و «عزت » و «افتخار» . مدت آن تا همیشه است و شعبه های آن در همه جا، حتی در همه خانه ها دایر است و هیچ شرط سنی ندارد، فقط عشق می خواهد و معرفت . از برنامه های اصلی این دوره، «امر به معروف و نهی از منکر» و تلاش برای اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد است . به آنان که با رتبه عالی و امتیاز بالا فارغ التحصیل این دانشگاه می شوند، مدرک «شهادت » داده می شود .


نوشته شده در تاريخ شنبه 1 آبان 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

 

(مشق زندگی)

مضمون غم و کتاب دردی عمه

یک کوفه زن و هزار مردی عمه

گفتی که عموی آب  زخمی شده است

بابای رقیه را چه کردی عمه ؟

***

ای وای چه ها کشیده ای بی بی جان

از نیزه به ما رسیده ای بی بی جان

یک مرد غریبه گوشوارم را برد

بابای مرا ندیده ای بی بی جان

***

در حنجره ی زمانه تابید اصغر

هی گریه نکرد!هی ننالید اصغر

دیگر نگران نباش آرام بگیر

آسوده تر از همیشه خوابید اصغر

***

وقتی که دلت،دل به نگاه شط زد

دستان تو مشق تشنگی را خط زد

خورشید نگاهت از نفس تا افتاد

شب پشت سکوت خیمه ها،بربط زد

 

 میثم ابراهیمی

 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

(آ ـ ب )

عمو تشنه است

( آب را گِل نکنیم )

نیل ، ارس ، آمازون

چقدر بیهوده  در گلوی یک قرن می ریزند

شاید در دور دست ها

کسی بخواهد

طعم فرات را بچشد

می توانی برگردی

مشک ها را برداری

دوباره

برای تشنگی یک ملت دلیل بیاوری

آ ـ ب

هنوز بعد از 14 قرن

عمو آب ندارد.

                            (السلامُ علیک یا اباالفضل العباس )

 میثم ابراهیمی

 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی


کس چون تو،دلیر نینوا نیست، حسین

در عین غریبی،آشنا نیست، حسین

غیر از تو که مرهمی به زخم دل و جان

درد دل شیعه را دوا نیست، حسین

عشقی که تو سایه سار حُسنش باشی

محدود به قلب ماسوا نیست، حسین

ای کاش به پیروان خود می گفتی

ایمان و عمل زهم جدا نیست،حسین

در جنگ میان کفر و دین ، امروزه

شمشیر بُرنده رهگشا نیست، حسین

قلبی که نمی تپد به عشقت، در آن

نوری ز محبت خدا نیست، حسین

از لحظه ی پر کشیدنت در«آفاق»

در بین ستاره ها،سُها نیست،حسین

 میثم ابراهیمی

 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 خرداد 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

 

سخنان ایت الله بهجت در مورد زیارت

 

گروه سوم امام را حی ناظر و قادر می دانند.امام عین الله ناظر است.مومن خدا را حاظر می داند واسطه خدا را هم حاظر می داند.عینک داشته باشیم و ببینیم.مومن می فهمد امام زنده است ناظر است قادر و مقتدر است.ائمه علیه السلام حاظرند!می بینند!جواب می دهند.اینها ممتاز هستند از ملائکه بالاتر هستند.التفات ما کم است!حرم می رویم ومی اییم فکر می کنیم کسی ما را ندیده است؟ملائکه از ما غافل نیستند.ما را می بینند!زمانی که به کربلا مشرف می شویم.استاد ما از عیال اول خود اولاد نداشت.از من خواست به رفیقم بگوییمکه چه موقع خداوند به او فرزند عطا می فرمایید.رفیق ما احضار ارواح را می دانست.و با تعدادی از طایفه جن ها ارتباط داشت.دونفر از اینها خادم امام حسین (ع)بودند.او با این دو نفر تماس گرفت وبه من گفت تا ماه مبارک رمضان اینده صاحب فرزند می شوند و چنین شد.یکی از دوستان من به نام اقا میرزا عباس در مورد اینده تحصیلی خود سوال کرد.رفیق من با ان دو نفر از مامور در حرم امام حسین تماس گرفت.پاسخ دادند"همان کسی که وارد حرم امام حسین (ع)می شود و اذن دخول می گیرد دوبارحضرت را زیارت می کند.یک بار از طرف خودش و یکبار به نیابت زیارت می کند.به او بگویی اگر به نجف برود مجتهد می شود.

زیارت شما قلبی باشد.در موقع ورود اذن دخول بخوانید.اگر حال داشتید به حرم بروید.هنگامی که از حضرت رضا اذن دخول می طلبید و می گویید"ادخل یا حجه الله"به قلبتان مراجعه کنید وببینید در ان تحولی به وجود امد و تغییر یافت؟اگر تغییر در حال  شما بود حضرت رضا به شما اجازه ورود داده است.اذن دخول حضرت سید الشهدا گریه است اگر اشک امد امام حسین (ع)اذن  دخول داده است و وارد شوید. اگر حال داشتید به حرم وارد شوید.اگر هیچ تغییری در حال شما به و جود نیامد ودیدید حالتان مساعد نیست بهتر است به کار مستحب دیگری بپردازید.سه روز روزه بگیرید و غسل کنید وبه حرم بروید ودوباره از حضرت اذن دخول بخواهید.زیارت امام رضا (ع)بالاتر است چرا که به زیارت امام حسین (ع)بسیاری از مسلمانان می روند.ولی به زیارت امام رضا فقط شیعیان اثنی  عشری می ایند.خیلی ها از حضرت امام رضا(ع)سوال کردند و خواستند و جواب شنیدند.در نجف در کربلا در مشهد مقدس کسی مادرش را به کول می گرفت و به حرف می برد. چیز های عجیبی را میدید!

ملتفت باشید!معتقدباشید!

شفا دادن الی ماشاالله!یکی از معودین عراقی غده ای داشت و می بایستی مورد عمل جراحی قرار می گرفت.خطرناک بود.از اقا خواستم او را شفا بدهد.شب در خواب دیدم حضرت معصومه (ع)را که فرمودند"غده خوب می شود احتیاج به عمل ندارد"

همه زیارت نامه ها مورد تایید هستند.زیارت جامعه کبیره را بخوانید.زیارت امین الله مهم است.قلب شما بخواند.با زبان قلب خود بخوانید.لازم نیست حوائج خود را در محضر امام رضا بشماریم.حضرت(ع)می دانند!مبالغه در دعاها نکنید!زیارت قلبی باشد.امام رضا به کسی فرمودند"از بعضی گریه ها ناراحت هستم"

یکی از بزرگان می گفت:من به دو چیز امیدوارم:اولا قران را به کسالت نخوانده ام بعضی قران را انچنان می خوانند که انگار شاهنامه می خوانند.گویی کریم موجودی است شبیه عترت.ثانیا در مجلس عذاداری حضرت سید الشهدا گریه کردم.

حضرت ایت العظمی بروجردیقدس سره مبتلا به درد چشم شدند.فرمودند در روز عاشورا مقداری از گل پیشانی عذاداران حسین(ع)را در چشمان خود کردم دیگر در عمرم درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم.

پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر امام رضا (ع) به خواب کسی امدند سوال شد:"در ان زمان شما کجا بودید؟"

فرمودند:"کربلا بودم"این جمله دو معنی دارد.معنی اول اینکه حضرت رضا ان روز به کربلا رفته بودند.معنی دوم اینکه این حادثه در کربلا هم تکرار شده است.دشمنان به صحن امام حسین (ع)ریختند و ضریح را خراب کردند و انجا اتش روشن کردند.کسی وارد حرم حضرت رضا (ع)شدمتوجه شدد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارت نامه می باشد به ان سید نزدیک شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین(ع)را یک یک با سلام ذکر می کنند.هنگامی که به نام مبارک امام زمان "عجل الله تعالی فرجه شریف"رسیدند سکوت کردند!ان کس متوجه شد که ان سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان سلام الله علیه و ارواحنا له الفدا می باشد.

زمانی که در قم با رفقا به امام زاده ای در خارج از شهر رفتیم تا اب و هوایی بخوریم.یکی از دوستان خیلی  خسته شد.از کسی از همراهان خواست که با تو سل وسیله ای در خواست کند در همان جا ان کس به امام زمان (ع)متوسل شد و از حضرت چنین خواست:"یا صاحب الزمان !یک وسیله ای بفرست تا او سوار شود!"همان جا وسیله ای فورا حاظر شد و ما را سوار کردند وبردند.

در همین حرم امام رضا چه کراماتی که مشاهده شده است.کسی در رویا دید که به حرم حضرت رضا مشرف شده است.او متوجه شد که گنبد حرم شکافته شدو حضرت عیسی و حضرت مریم از انجا وارد حرم شدند.تختی گذاشتند و ان دو بر ان نشستند و حضرت زضا (ع)را زیارت کردند.روز بعد ان کس در بیداری به حرم مشرف گردید.ناگهان متوجه شد حرم کاملا خلوت می باشد!حضرت عیسی و حضرت مریم از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا را زیارت کردند. زیارت نامه می خواندند.همین زیارت نامه معمولی را می خواندند.پس از خواندن زیارت نامه از همان بالای حرم برگشتند.دوباره وضع غادی شد و قیل و قال شروع شد.حال ایا حضرت رضا وفات کرده است؟

حرف اخر اینکه عمل کنیم به هر چه می دانیم.احتیاط کنیم بر انچه خوب نمیدانیم با عصای احتیاط حرکت کنی


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

سخنان آیت الله فاطمی نیا درباره امام حسین علیه السلام



دستگاه امام حسین (ع) بسیار عظمت دارد. کسی که خداوند توفیق داده است که به هر عنوان در این نهضت نقشی داشته باشد باید به خود ببالد، یکی حالا صحبت می کند یکی ذاکر است، یک مداح است، یکی مجلس برگزار می کند.همه اینها انشاء الله تمامی با اخلاص ماجور هستند نزد پروردگار؛ به قول بعضی از اهل بیت می گویند محبت آتشی است که محبوب را می سوزاند. محبوب را! حالا شما می گویی آقا این مجلس چه می شود؟ اینجا بروم چه می شود؟ آنجا نروم چه می شود؟ درمورد فلسفه نهضت مولای ما اباعبدالله الحسین(ع) خیلی کتاب ها نوشته شده است. جدا زیاد است اما بنده گناهکار که در خدمت شما هستم در میان کتاب ها گشته ام و آنها را خوانده ام، اما یک شیخ سنی کتابی نوشته که واقعاً عجیب است. شما ماشاءالله اهل علم و عمل هستید، اهل قلم هستید. نکته ای عرض می کنم خدمتتان که ما در علم ادب نکته ای داریم به نام خلاصه نویسی. خلاصه نویسی فنی است. یک سخنرانی را بیاورید در چند جمله جا بدهید بسیار هنر می خواهد. این شیخ مصری سنی که در فلسفه نهضت آقای ما مولای ما اباعبدالله (ع) کتابی نوشته است تقریبا ۶۰۰ صفحه است.
از شما آقایان می پرسم از شما علما، یک نفر که ۶۰۰ صفحه کتاب بنویسد و بگوید که آقا این را خلاصه نویسی کن تا آنجا که می توانید خلاصه و خیلی خلاصه کن، چقدر می تواند خلاصه کند؟
اگر ۶۰۰ صفحه بشود ۵۰ صفحه خیلی عالی است ولی اگر خیلی هنرمند باشد می تواند در ۲۰ صفحه خلاصه کند، خب می دانید که خیلی سخت است.
من خودم سال ها قبل می خواستم کتابی را خلاصه نویسی کنم دیدم واقعا خیلی سخت است؛ پوست آدم کنده می شود.
حالا باورتان نمی آید بگویم این شیخ رفته ۶۰۰ صفحه را سه سطر و نیم خلاصه نویسی کرده، خیلی تماشایی است.
600صفحه، سه سطر و نیم. چه می گویید؟ یعنی جان کلام در نهضت فلسفه امام حسین (ع) این است که گفته این یعنی اینکه آدم چقدر صحبت می کند. به مولایمان امیرالمومنین نسیت می دهند که فرمود: جاهل زیاد حرف می زند! هی حرف می زند، هی حرف می زند!
اما این عالم سنی می گوید در دنیا دو هجرت بود که سرنوشت بشر را عوض کرد. می گوید«الهجرت اولی لمحمد (ص) » هجرت اول هجرت اول پیغمبر اکرم(ص) بود. ما در نحو یک کان ناقصه داریم یک کان تامه. کان تامه به معنی وقوع است و این فرد کان تامه استفاده می کند یعنی هدف چه بوده است؟ هدف ساختمان اسلامی بوده، بالا رفتن کاخ اسلام بود. از این طرف می بینید که پیغمبر مولود مکه بود، اما مصلحت بر این بود که هجرت کند. هجرت کرد رفت در مدینه و مردم آمدند به استقبال، حتی روی دیوارها و پشت بام ها یا اگر درختی باشد روی شاخه آن نشستند و یک سرود تاریخی خوانده شد.
من به دوستان اهل بیتی گفتم که به این نگویید سرود چون حقش ادا نمی شود. بگویید شهادتین دسته جمعی. تا این مردم صورت پیغمبر را دیدند همه شروع کردند به خواندن این سرود و شهادتین دسته جمعی.
به دوستان بارها من گفتم که نفاق در مدینه تاسیس شد. دیدیم که نفاق چه کرد. مختصر بگویم نفاق در مدینه تاسیس شد. چرا؟ برای اینکه در مکه مسلمین کم بودند. دیوارشان هم کوتاه بود. وقتی آمدند در مدینه تعداد مسلمین زیاد شد. پس مشرکین گفتند مسلمان ها کم بودند اما حالا زیاد شده اند، چه کار کنیم چه کار نکنیم؟ فردا می خواهیم دختر بگیریم، دختر بدهیم، معامله کنیم. نقاق را بنده تحقیق کردم و به فضل خدا رسیدم به اینکه ریشه نفاق می رسد به اینجا.
اگر بخواهم این نفاق را توضیح بیشتر بدهم، ببینید در عربی یک نوع موش بزرگ هست که به او می گویند یربوع. این دو تا لانه مجاور هم می سازد. مثل اینکه شما سه تا اتاق کنار هم بسازید در وسط یک راهرو بگذارید. غیر از اینکه یک راه در وسط دارید این دو اتاق هر کدام یک در مستقل هم به بیرون داشته باشد. این موش از یک در وارد اتاق می شود و از آن در وسط می رود داخل اتاق دیگر و از آن یکی می رود بیرون.
دشمن که دنبالش می رود وارد لانه می شود، از وسط رد می شود و از آن یکی می رود بیرون در حالی که دشمن نمی فهمد او کجا رفت. می گویند منافق هم دو تا لانه دارد؛ یک لانه اش کفر و لانه دیگرش اسلام، یعنی تظاهر به اسلام.
بحث نفاق طولانی است، برگردیم به موضوع بحث خودمان؛ بنابراین پیغمبر هجرت کرد و آمد مدینه. چرا؟ هدف چه بود؟ می گوید هدف ساختن این ساختمان بود، ساختن ساختمان اسلام. اما یک هجرت دیگر هم بود و آن هجرت دوم هجرت امام حسین (ع) بود. «کانت المحافظت اسلام» آن هجرت برای بنا بود و این برای مقاومت. آمد که از ساخته جدش محافظت کند. خود حضرت فرمود آمده ام تا دین جدم را تجدید کنم... دین جدم را می خواهم احیا کنم.
حالا اینجا آن آقا از آن طرف دنیا آمده تا این تحلیل را داشته باشد و اینها حرف علمای سنی است که می گویند: آیا امام حسین (ع) از شهادتش اطلاع داشت؟
حالا عده ای می گویند امام حسین (ع) می دانسته است که می خواهد شهید بشود و عده ای می گویند نه! نمی خواهم وارد این مسائل بشوم. ما شیعیان عقایدی داریم. این حرف ها زائد است که بگوییم امام حسین (ع) می دانسته است می خواهد شهید بشود. بله که می دانست اما همه اش این نیست. اینجا حرف هایی است که گفته نشده. ائمه گفتار شان محکم است ، این عین قرآن است، اعمالشان هم همین طور است. ما که می خواهم پیروی کنیم باید محکم پیروی کنیم.
امام حسین (ع) از اول هم می دانست قرار است شهید شود، حالا یک عده چراهایی مطرح می کنند. اصلا اصول دین را به ما آموخته اند که چرا چرا نکنیم! برخی از این چراها از دنیای اهل تسنن آمده و برخی دیگر هم از دنیای غرب.
پس حقیقت و فلسفه نهضت امام حسین (ع) این است که آمده تا دین جدش را احیاء کند. حالا وظیفه ما چیست؟
بنده چیزهایی که در ارتباط با این وظایف به نظرم می رسد را بیان می کنم. دستگاه امام حسین (ع)، دستگاه معصوم است . شوخی ندارد. باید مواظب باشیم. آن چیزهایی که اتفاق می افتاده را بگوییم. حالا در یکسری از مسائل شک هست، خب نگوییم.
زبان حال عیب ندارد اما نه بگوییم خب حالا اگر چنین بود می گفت! نه! زبان حال باید متناسب با شأن باشد. می گویند زبان حال امام حسین(ع) این بوده که در دل آرزویی جز دامادی اکبر نداشته است! اینقدر امام حسین (ع) را کوبیدن ؟! یعنی امام حسین (ع) فقط یک آرزو داشته آن هم دامادی اکبر بوده است؟ نه عزیزم! زبان حال باید متناسب با حقایق باشد، متناسب با شأن باشد.
به عنوان نکته بعدی، هنگام مصیبت خواندن یک قدری پرده پوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید. من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! باید حال مجلس را نگاه کرد. حالا چون چهار نفر نشسته اند بیاییم مصیبت ظهر عاشورا را بخوانیم. نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن. مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید. برخی از این روضه های باز هتک حرمت است. با اینحال اخلاص از همه اینها بهتر است. اخلاص داشته باشید. علاوه بر آن مواظب کثر شأن ها باشید. حالا شما چون در مقامی هستید صدایتان را بلند می کنید؟ یک مساله دیگر شنیدم خیلی ناراحت شدم. شنیدم فردی می گفت اگر حاجت نداری برو بیرون! این حرفها چه معنی می دهد؟ من اصلا حاجت ندارم اما می خواهم گریه کنم.
در کل، آقایان، یک قدری اعتدال داشته باشید. اینقدر برای مردم قصه نگویید. بگذارید با آرامش از مجلس بیرون بروند. بگذارید مردم از این مجالس زده نشوند. شش ساعت احیاء می گیری؟! احیاء نیم ساعت است. آقای بهاءالدینی می فرمودند اصل احیاء به قلب است، به اینکه فرد نگوید امشب چه کنم؟ همین.

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 آبان 1391برچسب:, توسط میثم ابراهیمی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد